تکنیک‌های رفتاری تا حدود زیادی در آزمایشگاه با موفقیت مواجه بوده است، اما در مورد قابلیت اجرای آنها در جامعه انسانی که متغیرهای زیاد و ناشناخته در آن وجود دارد، می تواند سؤالاتی منطقی مطرح شود. در آزمایشگاه کنترل بسیار دقیق میسر است، اما کنترل در فضای آشفته و طوفانی جهان خارج از آزمایشگاه، فوق العاده مشکل است. وقتی که رفتارگرایان با روشهای گام به گام یادگیری سر و کار دارند، شاید راحت ترین وضعیت را داشته باشند. مطمئن پرداختن نظریه ای که طبیعت درونی انسان را نادیده گرفته یا به آن توجه نکند، منطقی است، چرا که می تواند امکان بینش‌های جدیدی را در مطالعه انسان فراهم نماید. این نظریه می تواند کارآمد باشد و به خوبی کار کند، اما هنوز بدان معنی نیست که احتمالا در درون انسان توانایی ها با ویژگی‌هایی وجود دارد که مورد اغماض واقع شده است. اسکینر گفته است: «هیچ نظریه ای به محتوای این تئوری آسیب نمی رساند»؛ این اندیشه ای است که به شمشیر دو سر می ماند. گفتن این که فرد آزادی و کرامت ذاتی ندارد نیز به چنین آزادی و کرامتی، اگر واقعا وجود داشته باشد، آسیب نمی رساند.
 
همزمان با این که رفتارگرایان فرضیه‌های سؤال برانگیزی را در مورد انسان می پردازند، این گونه فرضیه ها را در مورد طبیعت عالم نیز مطرح می سازند. فرضیه ای که اندیشه آنان را بیشتر تحت نفوذ قرار داده، آن است که جهان در چارچوب تبادل‌های مکانیستی عمل می کند. آنان طرح اشیا را منظم، قانونمند، قابل پیش بینی و به این دلیل قابل کنترل می دانند. سؤالاتی مهم مطرح شده مانند این که آیا جهان این گونه عمل می کند یا رفتارگرایان این اندیشه نظم را بر چهره مرموز جهان تحمیل می کنند. این علاقه به نظم و انضباط در تلاشهای رفتارگرایان برای تدوین و تسری یک تکنولوژی برای الگوهای رفتاری بسیار قابل توجه است. آنان چه بسا تلاش کنند رویکردی دقیق را که فرضیاتی بسیار مورد تردید دارد، بدون مبنا بپردازند. به نظر می رسد حرکت در جهت دقت بر اساس علوم پایه (تجربی) مطرح شده باشد، اما در علوم پایه (تجربی) آگاهانی هستند که تأکید دارند در این حوزه نیز به دقت بیش از حد بها داده اند. به عبارت دیگر، شاید رفتارگرایان نظریه خود را بر اساس شنزارهای لرزان جستجو برای اطمینان بنا کرده باشند.
 
شاید یکی از چشمگیرترین نقاط ضعفی که منتقدان به آن اشاره کرده‌اند، توصیه های سیاست اجتماعی رفتارگرایانی مانند اسکینر باشد. هنگامی که آنان چگونگی یادگیری یا اصلاح رفتار را در گامهای کوچک متوالی در آزمایشگاه یا کلاس توصیف می کنند، شاید در موضع مستحکمی قرار داشته باشند. اما هنگامی که جهشی بزرگ از آزمایشگاه به شرایط گسترده اجتماعی، سیاسی و اقتصادی بر می دارند، منتقدان حمله را آغاز می کنند.
 
اسکینر یک گروه طراح و کنترل کننده برای شکل دادن مجدد فرد و جامعه پیشنهاد می کند. به نظر نمی رسد حمایت از چنین پیشنهادی کاری نظامدار و مکفی باشد. لحن کنترل کنندگان کاملا شبیه روان شناس در آزمایشگاه است، اما به طور کلی اختلاف زیادی بین آزمایشگاه و جامعه وجود دارد. تاریخ سرشار از نمونه های افراد و گروه‌هایی است که می پندارند فقط آنان هستند که می توانند جامعه را در مسیر مشخصی رهبری نمایند. همچنین، تاریخ مالامال از فجایع و تأثیرات زیان بار چنین تفکراتی است. ظاهرا از زوایای متعدد، میان ناشی شدن قدرت حکومت از اقتدار الهی، قوانین ماتریالیسم دیالکتیک، یا قوانین رفتار، تفاوت اندکی به چشم می خورد.
 
یک پرسش مکرر این است که «چه کسی کنترل کنندگان را کنترل می کند؟» اسکینر بر این باور است که تلاش فرد تحت کنترل بر کنترل کنندگان همانطور تأثیر می گذارد که رفتار کودک مدرسه ای بر رفتار معلم. به دیگر سخن، جهات رفتار فرد تحت کنترل شرایط عمل مجدد کنترل کنندگان را فراهم می سازد. این استدلال بسیار ضعیف به نظر می رسد، چرا که ابتکار عمل در جهت تأیید کنترل کنندگانی قرار داده شده که قدرت اجتماعی، سیاسی، عقلانی و اقتصادی را در دستان خود دارند. بسیار قابل پیش بینی به نظر می رسد که افراد فاقد قدرت جامعه اسکینر مانند آنچه در مورد دیگر ساختارهای اقتداری صدق می کند، تحت سلطه جویی قرار گیرند (حتی اگر این سلطه جویی به نفع آنان باشد).
 
هر چند اسکینر و دیگر رفتارگرایان قویا اصرار دارند که مقاصد و روشهای آنان انسان را دست کم نگرفته یا احساسات و مقصودهای او را تحت الشعاع قرار نداده، اما این اتهام که برنامه های آنان در روبات ساختن آدمی نتیجه می دهد، بی مبنا نیست، از دید برخی منتقدان، به نظر می رسد رفتارگرایان در حمایت از نگرش جدید به انسان در حوزه ای که بیشتر مکانیستی است، آنچه را که حقیقت انسانی است نادیده گرفته اند. فریزر، شخصیتی که اسکینر به عنوان بنیانگذار والدن تو ترسیم می کند، می گوید که او تنها فرد ناراحت در جامعه کنترل شده است، چرا که او تنها کسی است که در آن جا پرورش نیافته است. اگر به افراد بیشتری حق می دادیم که بین فریزر بودن با همه ناکامی‌ها، امیدها، و ترسها یا فرد طراحی شده جدید والدن تو که در نادانی لذت بخش کنترل های به کار گرفته شده به سر می برد، یکی را انتخاب کنند، به نظر می رسد بسیاری از مردم مورد نخست را برمی گزیدند.
 
منبع: مبانی فلسفی تعلیم وتربیت، هوارد آ. اوزمن و ساموئل ام. کراور،مترجمان: غلامرضا متقی فر، هادی حسین خانی، عبدالرضا ضرابی، محمدصادق موسوی نسب و هادی رزاقی،صص359-357، انتشارات مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمة الله علیه، قم، چاپ دوم، 1387